ریتم آهنگ

خاستگاه ایدئولوژیک موسیقی کلاسیک

خاستگاه ایدئولوژیک موسیقی کلاسیک

خاستگاه ایدئولوژیک موسیقی کلاسیک

هر دو اصطلاح انگلیسی "کلاسیک" و معادل آلمانی klassik از واژه فرانسوی classique که خود از کلمه لاتین classicus گرفته شده است، که در اصل به بالاترین طبقه شهروندان روم باستان اشاره دارد، ایجاد شده است.   در کاربرد رومی، این اصطلاح بعداً به وسیله ای برای متمایز کردن شخصیت های ادبی مورد احترام تبدیل شد. در دوره رنسانس، این صفت معنای کلی تری پیدا کرد: مدخلی در فرهنگ لغت زبان های فرانسوی و انگلیسی رندل کاتگریو در سال 1611 یکی از اولین تعاریف موجود است که کلاسیک را به عنوان «کلاسیک، رسمی  ، منظم، به موقع یا به موقع ترجمه می کند. رتبه مناسب؛ همچنین، تأیید شده، معتبر، رئیس، رئیس».   دانیل هرتز، موسیقی شناس، این موضوع را در دو تعریف خلاصه می کند: 1) «رشته رسمی» و 2) «الگوی برتری».  مانند Gellius، محققان رنسانس بعدی که به زبان لاتین می نوشتند، از classicus در اشاره به نویسندگان دوران باستان کلاسیک استفاده کردند؛    با این حال، این معنی تنها به تدریج توسعه یافت، و برای مدتی تابع آرمان‌های کلاسیک گسترده‌تر رسمی و عالی بود.   ادبیات و هنر - که نمونه‌های قابل توجهی از یونان و روم باستان برای آنها وجود داشت - سرانجام اصطلاح "کلاسیک" را به عنوان مربوط به دوران باستان اقتباس کردند، اما عملاً هیچ موسیقی آن زمان برای موسیقیدانان رنسانس در دسترس نبود و ارتباط بین موسیقی کلاسیک و یونانی را محدود کرد. -دنیای رومی.  به همین دلیل است که جنبش نئوکلاسیک در اواسط قرن 18 در زمینه هایی مانند معماری و نقاشی، اما نه موسیقی، گسترده بود.

 

در انگلستان قرن هجدهم بود که اصطلاح «کلاسیک» برای اولین بار به معنای قانون خاصی از آثار در اجرا به کار رفت. 11] دربار سلطنتی به تدریج انحصار خود را بر موسیقی از دست داده بود، تا حد زیادی به دلیل بی ثباتی که انحلال مشترک المنافع انگلستان و انقلاب شکوهمند بر موسیقیدانان دربار وضع کرد. کنسرت در یک میخانه لندن؛   محبوبیت او به سرعت برجستگی کنسرت های عمومی در لندن را آغاز کرد.  مفهوم "کلاسیک" - یا اغلب "موسیقی باستانی" - پدیدار شد، که هنوز بر اساس اصول رسمی و عالی بنا شده بود، و به گفته هارتز، "آیین مدنی، مذهب و کنشگری اخلاقی به طور قابل توجهی در این ساخت بدیع از ذائقه موسیقایی نقش داشتند. ".  اجرای چنین موسیقی توسط آکادمی موسیقی باستان و بعداً در مجموعه کنسرت های موسیقی آنتی انت، که در آن آثار آهنگسازان منتخب شانزدهم و هفدهم،   به ویژه جورج فریدریک هندل به نمایش درآمد، به طور تخصصی انجام شد.   در فرانسه، سلطنت لویی چهاردهم (حکومت 1638-1715) شاهد رنسانس فرهنگی بود که در پایان آن نویسندگانی مانند مولیر، ژان دو لافونتن و ژان راسین از دستاوردهای دوران باستان پیشی گرفتند.  ] بنابراین آنها به عنوان "کلاسیک" شناخته شدند، همانطور که موسیقی ژان باپتیست لولی (و بعداً کریستوف ویلیبالد گلوک) به عنوان "l'opéra française classique" تعیین شد.  در بقیه اروپای قاره‌ای، کنار گذاشتن تعریف «کلاسیک» به‌عنوان مشابه جهان یونانی-رومی کندتر بود، عمدتاً به این دلیل که تشکیل مجموعه‌های متعارف یا حداقلی یا انحصاری بود.

 

بسیاری از مفسران اروپایی اوایل قرن نوزدهم در تعریف خود از موسیقی کلاسیک به وحدت جدیدی دست یافتند: برای کنار هم قرار دادن آهنگسازان قدیمی ولفگانگ آمادئوس موتزارت، جوزف هایدن، و (به استثنای برخی از آثار بعدی او) لودویگ ون بتهوون به عنوان «کلاسیک» در برابر نوظهور. سبک موسیقی رمانتیک.    این سه آهنگساز به طور خاص در اولین مکتب وین، که گاهی «کلاسیک‌های وینی» نامیده می‌شد، گروه‌بندی شدند، پیوندی که به دلیل اینکه هیچ یک از این سه آهنگساز در وین به دنیا نیامده‌اند و حداقل زمانی که هایدن و موتزارت سپری کردند، همچنان مشکل‌ساز است. در شهر.  در حالی که این یک شخصیت پردازی اغلب بیان شده بود، اما سختگیرانه نبود. در سال 1879، آهنگساز چارلز کنزینگتون سالامان، آهنگسازان زیر را به عنوان آهنگسازان کلاسیک تعریف کرد: باخ، هندل، هایدن، موتسارت، بتهوون، وبر، اسپور و مندلسون،   در حالی که فردریش بلوم، موسیقی شناس «امکان وحدت سبکی در دوره بین مرگ باخ و بتهوون».  به طور گسترده تر، برخی از نویسندگان از اصطلاح "کلاسیک" استفاده کردند تا به طور کلی خروجی های مورد توجه آهنگسازان مختلف را ستایش کنند، به ویژه آنهایی که آثار بسیاری را در یک ژانر معتبر تولید کردند.  

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”